Posts Tagged ‘امشب’

حس های یهویی

آگوست 2, 2010

حتی الان که نای نفس کشیدن ندارم و داغم از تب

دلم میخواد سرم رو می ذاشتم روی پاهاش و تا صبح واسه اش شعر می خوندم، شعرهایی که نمیشه همین جوری خوند، نمیشه واسه هرکسی خوند، نمیشه به مولا …